تحقیق در مورد ناصر خسرو96|خلاصه سفرنامه ناصر خسرو


ی که به دنبال سرچشمه حقیقت می‌گشت با پیروان ادیان مختلف از جمله مسلمانان، زرتشتیان، مسیحیان، یهودیان و مانویان به بحث و گفتگو پرداخت و از رهبران دینی آنها در مورد حقیقت هستی پرس و جو کرد. اما از آنچا که به نتیجه‌ای دست نیافت، دچار حیرت و سرگردانی شد و برای فرار از این سرگردانی به شراب و می‌گساری و کامیاریهای دوران جوانی روی آورد.

بنا بر نوشته اش در سفرنامه ناصرخسرو در سن چهل سالگی شبی در خواب دید که کسی او را می‌گوید «چند خواهی خوردن از این شراب که خرد از مردم زایل کند؟ اگر بهوش باشی بهتر» ناصر خسرو پاسخ داد «حکما، چیزی بهتر از این نتوانستند ساخت که اندوه دنیا ببرد». مرد گفت «حکیم نتوان گفت کسی را که مردم را به بیهشی و بی خردی رهنمون باشد. چیزی باید که خرد و هوش را بیفزاید.» ناصر خسرو پرسید «من این از کجا آرم؟» گفت «عاقبت جوینده یابنده بود» و به سمت قبله اشاره کرد. ناصر خسرو در اثر این خواب دچار انقلاب فکری شد، از شراب و همه لذائذ دنیوی دست شست، شغل دیوانی را رها کرد و راه سفر حج در پیش گرفت. وی مدت هفت سال سرزمینهای گوناگون از قبیل آذربایجان، ارمنستان، آسیای صغیر، حلب، طرابلس، شام، سوریه، فلسطین، جزیرة العرب، قیروان، تونس و سودان را سیاحت کرد و سه یا شش سال در پایتخت فاطمیان یعنی مصر اقامت کرد و در آنجا در دوران المستنصر بالله به مذهب اسماعیلی گروید و از مصر سه بار به زیارت کعبه رفت.

ناصر خسرو در سال ۴۴۴ بعد از دریافت عنوان حجت خراسان از طرف المستنصر بالله رهسپار خراسان گردید. او در خراسان و به‌خصوص در زادگاهش بلخ اقدام به دعوت مردم به کیش اسماعیلی نمود، اما برخلاف انتظارش مردم آنجا به دعوت وی پاسخ مثبت ندادند و سرانجام عده‌ای تحمل او را نیاورده و در تبانی با سلاطین سلجوقی بر وی شوریده، و از خانه بیرونش کردند. ناصر خسرو از آنجا به مازندران رفت و سپس به نیشابور آمد و چون در هیچ‌کدام از این شهرها در امان نبود به طور مخفیانه می‌زیست و سرانجام پس از مدتی آوارگی به دعوت امیر علی بن اسد یکی از امیران محلی بدخشان که اسماعیلی بود به بدخشان سفر نمود و بقیهٔ ۲۰ تا ۲۵ سال عمر خود را در یمگان بدخشان سپری کرد.







تحقیق در مورد پروین اعتصامی|زندگینامه پروین اعتصامی به طور خلاصه|اشعار پروین اعتصامی




پروین اعتصامی، شاعره نامدار معاصر ایران از شاعران قدر اول زبان فارسی است که با تواناترین شعرای مرد ، برابری کرده و به گواهی اساتید و سخن شناسان معاصر گوی سبقت را از آنان ربوده است.

رمز توفیق این شاعرارزشمند فرهنگ و ادب فارسی، علاوه بر استعداد ذاتی؛ معجزه تربیت و توجه پدر اوست .

یوسف اعتصام الملک در 1291 هـ.ق در تبریز به دنیا آمد. ادب عرب و فقه و اصول و منطق و کلام و حکمت قدیم و زبانهای ترکی و فرانسه را در تبریز آموخت و در لغت عرب احاطه کامل یافت. هنوز بیست سال از عمرش نرفته بود که کتاب (قلائد الادب فی شرح اطواق الذهب) را که رساله ای بود در شرح یکصد مقام از مقامات محمود بن عمر الزمخشری در نصایح و حکم و مواعظ و مکارم اخلاق به زبان عربی نوشت که بزودی جزء کتابهای درسی مصریان قرار گرفت. چندی بعد کتاب (ثورة الهند یا المراة الصابره) او نیز مورد تحسین ادبای ساحل نیل قرار گرفت .
کتاب (تربیت نسوان) او که ترجمه (تحریر المراة) قاسم امین مصری بود به سال 1318 هـ.ق انتشار یافت که در آن روزگار تعصب عام و بیخبری عموم از اهمیت پرورش بانوان ، در جامعه ایرانی رخ می نمود.

اعتصام الملک از پیشقدمان راستین تجدد ادبی در ایران و به حق از پیشوایان تحول نثر فارسی است. چه او با ترجمه شاهکارهای نویسندگان بزرگ جهان، در پرورش استعدادهای جوانان، نقش بسزا داشت. او علاوه بر ترجمه بیش از 17 جلد کتاب در بهار 1328 هـ.ق مجموعه ادبی نفیس و پرارزشی بنام (بهار) منتشر کرد که طی انتشار 24 شماره در دو نوبت توانست مطالب سودمند علمی- ادبی- اخلاقی- تاریخی- اقتصادی و فنون متنوع را به روشی نیکو و روشی مطلوب عرضه کند.






انشا درباره امام حسین96|انشا در مورد قیام امام حسین|انشا در مورد واقعه عاشورا

دوباره بوی محرم به مشام می رسد و پرچم های مشکی در گوشه و کنار شهر بر در و دیوار خودنمایی می کند نام حسین ورد زبانها می شود و قصه اش همه جا نقل می گردد قصه ای پرغصه ،قصه ی عاشورا ،روزی که امام با هفتاد و دو تن از یاران باوفایش قیام کرد و اینک سال هاست عزادارانش سوگوارند و یادش زنده تر از همیشه است

عاشورا چه قصه ها در دل دارد! قصه ی ابوالفضل العباس(ع)،قاسم جوان رشید را،رقیه طفل سه ساله را،علی اکبر و علی اصغر را و زینب بزرگ را…از کدام یک باید بگویم از علی اصغر که دشمنان بی رحم بر تشنگی اش رحم نکردند و تیری بر گلویش زدند و جویباری از خون جاری ساختند یا از رقیه که هجر پدر را طاقت نیاورد و با سر پدر نجوا کرد و نمی دانم چه شنید که آرام شد برای همیشه،آرامشی در کنار پدر،یا از زینبی که این همه بار مصیبت به دوش کشید اما استوار ماند…

عاشورا قصه ی غمباری است که مشتاقان اباعبدالله الحسین را  هرساله به خود می خواند …

قصه ای که تکرار تاریخ هم غبار فراموشی بر آن نمی نشاند و با ورق زدن هر صفحه از این کتاب ،گوهر اشک می افشانیم ،قصه ای که با شنیدنش دلهایمان به درد می آید .

باشد که با خواندن و ورق زدن این کتاب ،درس های عاشورا را  بیاموزیم، حسین (ع)را بشناسیم و در حفظ دینمان محکم و استوار باشیم.








انشا در مورد اذان96|انشا درباره اذان کلاس نهم|مقدمه ی اذان


انشا اذان انشا با موضوع اذان و صدای اذان انشا وقتی صدای اذان را میشنوم انشا در مورد اذان کلاس نهم انشا درباره صدای اذان را احساس میکنم مقدمه نتیجه بدنه کلی.انشا در مورد اذان ,اذان,انشا جدید در مورد اذان,انشاء درباره اذان,انشاء پایه نهم با موضوع اذان,انشا با موضوع اذان جدید,انشاء با موضوع اذان پایه نهم.انشا اذان به صورت ادبی و غیر ادبی و با رعایت مقدمه ساختمان بند و طبقه بندی. انشا شماره ۱ در مورد اذان: صدای ملکوتی اذان موذن ازگلدسته های فیروزه ای مسجد محله پر کشیده ...مقدمه:بهترین صدایی که باان به ما حس سراسر ارامش و حال خوب تزریق می شود و ز خواب ... تنه ی انشا:صدای بانگ خوش اذان که روزانه پنج بار طنین انداز روح بشریت می شود.














انشا درباره دریا|انشا در مورد غروب دریا96|انشا در مورد زیبایی های دریا




دریا بی پایان بود . موج ها ارامی نداشتند . دریا معنای شوری اب بود با ماهیهای کوچک و هزاران صدف رنگارنگ .

دریا یعنی صدای هیاهوی موج های کف کرده ، باران قطره ها ، و فریادهایی سرشار از هیجان که در این بازار هیاهو در فضای نامتناهی به انتها نمی رسید .

دریا یعنی ساحل شنی با خرچنگ های رنگارنگ که بی خبر از شن ها سر بیرون می اوردند . دریا یعنی ساعت ها در جستجوی صدف ها گشتن ! یعنی به افق خیره شدن در ارزوی دیدن پایان !! دریا یعنی ساعت ها شنیدن داستان دلفین های مهربان و روزها و روزها اسیر داستان های تخیلی ذهن بودن ! دریا یعنی لنج هایی که کشتی می نامیدیمشان !! دریا یعنی کشتی به گل نشسته ای که هر بار با دیدنش از هیجان جیغ می کشیدیم و از شور دیدنش می لرزیدیم .

دریا یعنی صخره های بزرگی که به موج ها اجازه ی ورود به ساحت شهر را نمی دادند .

یعنی فریاد موج ها برای عبور و چشمهای مشتاقی که این مبارزه را به تماشا می نشستند .

دریا یعنی شنیدن قشنگترین  درباره ی مرغ های دریایی ! دریا یعنی وسعت و زندگی بی پایان !

دریا یعنی بازی رفت و امد موج ها ! دریا یعنی هزاران زندگی ، هزاران شور و شوق ، هزاران امید و ارزو !!!