انشا درباره امام حسین96|انشا در مورد قیام امام حسین|انشا در مورد واقعه عاشورا

دوباره بوی محرم به مشام می رسد و پرچم های مشکی در گوشه و کنار شهر بر در و دیوار خودنمایی می کند نام حسین ورد زبانها می شود و قصه اش همه جا نقل می گردد قصه ای پرغصه ،قصه ی عاشورا ،روزی که امام با هفتاد و دو تن از یاران باوفایش قیام کرد و اینک سال هاست عزادارانش سوگوارند و یادش زنده تر از همیشه است

عاشورا چه قصه ها در دل دارد! قصه ی ابوالفضل العباس(ع)،قاسم جوان رشید را،رقیه طفل سه ساله را،علی اکبر و علی اصغر را و زینب بزرگ را…از کدام یک باید بگویم از علی اصغر که دشمنان بی رحم بر تشنگی اش رحم نکردند و تیری بر گلویش زدند و جویباری از خون جاری ساختند یا از رقیه که هجر پدر را طاقت نیاورد و با سر پدر نجوا کرد و نمی دانم چه شنید که آرام شد برای همیشه،آرامشی در کنار پدر،یا از زینبی که این همه بار مصیبت به دوش کشید اما استوار ماند…

عاشورا قصه ی غمباری است که مشتاقان اباعبدالله الحسین را  هرساله به خود می خواند …

قصه ای که تکرار تاریخ هم غبار فراموشی بر آن نمی نشاند و با ورق زدن هر صفحه از این کتاب ،گوهر اشک می افشانیم ،قصه ای که با شنیدنش دلهایمان به درد می آید .

باشد که با خواندن و ورق زدن این کتاب ،درس های عاشورا را  بیاموزیم، حسین (ع)را بشناسیم و در حفظ دینمان محکم و استوار باشیم.








نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.