گاهی نمیشود که نمیشود که نمیشود96|گاهی نمیشود که نمیشود .کانال انشای 20


گــاهـی گمان نمی کنی ولی خوب میشود
گــاهـی نمیشود، که نمیشود، که نمیشود…
گــه جور میشود خود آن بی مقدمه
گــه با دو صد مقدمه ناجور میشود…
گــاهـی هزار دوره دعا بی اجابت است
گــاهـی نگفته قرعه به نام تو میشود…
گــاهـی گدای گدایی و بخت با تو یار نیست
گــاهـی تمام شهر گدای تو میشود…
گــاهـی برای خنده دلم تنگ میشود
گــاهـی دلم تراشه ای از سنگ میشود…
گــاهـی تمام این آبی آسمان ما
یــکباره تیره گشته و بی رنگ میشود…
گــاهـی نفس به تیزی شمشیر میشود
از هــرچه زندگیست دلت سیر میشود…
گــویـی به خواب بود،جوانی مان گذشت
گــاهـی چه زود فرصتمان دیر میشود…
کــاری ندارم کجایی ، چه میکنی
بـی عـشق سر مکن که دلت پیر میشود….








کدخدایی که گمان کرده خدای ده ماست|شعر کدخدایی که گمان کرده خدای ده ماست از کیست؟

او با انتخاب شعرهای خاص، خیلی سریع به پایگاه گسترده ای در موسیقی سنتی کشور دست یافت. طرح مسائل و دغدغه های نسبتا تند اجتماعی توسط «پرواز همای» موجب شد، دایره مخاطبان او، از حوزه علاقه مندان صرف موسیقی سنتی، فراتر رود و شعاع گسترده ای را به خصوص در میان جوانان دربر گیرد. اما موسیقی همای چه قدر توانسته در مرز شعر و شعار با دقت حرکت کند؟

چرا «همای» با ایرادات اش دوست داشتنی است؟

فرغانی یا شجریان؟

در نگرش اجتماعی حافظ، اعتراض ادبی، از پرخاش ها و بدگویی های شعاری به جامعه و زمامداران زمانه خوش دور است. مثلا شعر اعتراض در کار «سیف فرغانی» (شاعر معروف قصیده «هم مرگ بر جهان شما نیز بگذرد» که اتفاقا از معاصران حافظ نیز است)، ظاهرا از کارهای اعتراضی حافظ برجسته تر به نظر می آید. اما برداشت سیف از «شعر اعتراض» عمیق نیست. اعتراض سیف، علی رغم برخورداری از صلابت زبان و غنای مضمون، سطحی، عصبی و هیجانی است: «چون داد عادلان به جهان در بقا نکرد/ بیداد ظالمان شما نیز بگذرد/ آب اجل که هست گلوگیر خاص و عام/ بر حلق و بر دهان شما نیز بگذرد»

اگرچه سیف، از سوی مخاطب عام، خیلی خوب درک می شود، اما حافظ هیچ گاه گوهر ارزش مند شعرش را صرف بد و بیراه های بی پرده و نفرین های ملال آور نمی کند. اعتراض حافظ، متین و هنرمندان است: «صحبت حکام ظلمت شب یلداست/ نور ز خورشید جوی بو که برآید/ بر در ارباب بی مروت دنیا/ چند نشینی که خواجه کی به در آید؟»؛ همین موجب می شود اطلاق «بزرگ ترین و رندترین شاعر معترض» به حافظ، توصیفی دقیق و منصفانه باشد.

«خدا» در آثار پرواز همای، به میان دهقانان می آید؛ با آنان مهر می کارد، اشک می ریزد و در عین حال، با کدخدا اخوتی ندارد. او با جسارت، به شیخ و زاهد خرده می گیرد، بلکه با عتاب نیز سخن می گوید. سازبندی های غالبا حجیم و پرخروش، به همراه اوج های بلند، تحریرهای کش دار و فرودهای ناگهانی در موسیقی همای، در خدمت مفاهیم کلامی موسیقی او طراحی و اجرا می شود. از سوی دیگر، فضای اجتماعی حاکم در یک دهه اخیر کشور، موجب شده همای، به خصوص از سوی بخش های ناراضی جامعه، به خوبی درک شود.

وجهه اجتماعی آثار همای را در کنار اثری مثل «بیداد»، «محمدرضا شجریان» بگذارید. نتیجه همان قیاس سیف فرغانی و حافظ است. همای هم چون سیف، از توانمندی های ویژه ای برخوردار است اما مزیت های هنری خود را عتمدتا صرف شعرهای شعارآلود از قبیل «زاهدا من که خراباتی و مستم به تو چه؟»، «در شهر ما سزای پریدن تفنگ نیست» و «کدخدا دیرزمانی ست که دیوانه شده ست» می کند. اما شجریان همین مفاهیم را در مجموعه «بیداد» و سایر آثار هم ترازش، با انتخاب هوشمندانه و هنرمندانه از شعر حافظ و با در نظر داشتن هر دو وجهه اجتماعی و هنری موسیقی، مورد توجه قرار می دهد.

چرا «همای» با ایرادات اش دوست داشتنی است؟

جای خالی یک مشاور ادبی

همای در شعر، از محضر «علی اصغر دادبه» بهره برده است. با این حال، به نظر می رسد او، امروز بیش از هر زمان به مشاوره در انتخاب شعر نیاز دارد. نگاهی گذار به آثار او از سهل انگاری ها و غلط های فاحش در ادای شعر حکایت می کند. مثلا در آوازی که همای از غزل معروف «محمد سلمانی» دارد- طرف نظر از این که آواز ملایم و نوازش گری چون اصفهان، تا چه حد متناسب مضامین اجتماعی و اعتراضی است- خواننده برای پر کردن خلا آوازی، یک «که» به شعر اضافه می کند و با شکستن وزن، می خواند: «باور کنید "که" پاسخ آینه سنگ نیست»؛ این کار عجیب در بیت آخر هم تکرار می شود. آن جا که مصرع «تنها، یکی به قله تاریخ می رسد» خوانده می شود: «تنها یک نفر به قله تاریخ می رسد» مشابه این اقدام با زیر و زبر کردن غزل معروف «محمدرضا یعقوبی» صورت گرفته است. چند بیت زیر از این غزل زیبا است:

پای یک مسجد متروک بنای ده ماست/ نوتر از منظره های مقبره های ده ماست/ کدخدای ده ما هرچه بگوید حق است/ کدخدای ده ما نیست خدای ده ماست/ کدخدا را چو خدا قبله حاجات کردیم/ کدخدایی و خدایی که بالای ده ماست

اما همای این شعر را به این شکل اجرا کرده است:

کدخدایی که گمان کرده خدای ده ماست/ خدا نیست، بلای ده ماست/ روزگاری ست به گوش همه خواند که خدا/ خانه اش در ده ما نیست جدای ده ماست/ بینوا بی خبر از حال و هوای ده ماست/ کدخدا دیرزمانیست که دیوانه شده ست و...

چنان که اشاره شد، مخاطب ناراضی، به دلیل قیاس و تقابل «خدا و کدخدا» در کار همای گله ها و نارضایتی های خود را در بستر موسیقی، برآورده شده می بیند اما کاری به محتوای نسبتا ضعیف و حتی در جایی بی معنی آن ندارد...

«همای» خواننده و آهنگ سازی که یک دهه پیش با اشعار اجتماعی اش به شهرت رسیده بود، پس از هشت سال دوباره در ایران به روی صحنه برود.

چرا «همای» با ایرادات اش دوست داشتنی است؟

جشنواره فجر شده است جشن خانوادگی برای یک عده

سبا حیدرخانی: «سعید جعفزاده احمد سرگورابی» را با نام هنری «پرواز همای» می شناسیم؛ همان کسی که یک دهه پیش، با آلبومی از اجرای کنسرتش در تهران، ناگهان سروصدایی به پا کرد. این سروصدا، نه به خاطر صدا یا موسیقی اش، که بیش تر به دلیل اشعاری بود که می خواند؛ او هم چون حافظ به شیخ و زاهد خرده می گرفت و همچون مولانا رو به کعبه رفتگان فریاد می زد که معشوق همین جا است.

به این ترتیب «جعفرزاده»، «همای» شد و موسیقی اش چیزی شبیه یک بیانیه. حالا سال ها از آن روزگار گذشته و همای دوباره به ایران برگشته است؛ در این مدت از تیزی تیغ شعرهایش کم کرده و برای آهنگ سازی و تنظیم قطعاتش وقت بیش تری گذاشته است. با او درباره بازگشتش به ایران صحبت کردیم و خواستیم نظرش را درباره آهنگ سازان ایرانی بدانیم. شاید او را مغرور بدانیم وقتی خود را «ادیب» می داند ولی حاضر نیست درباره کسی حرف بزند.

امسال بعد از مدت ها دوری از صحنه در داخل ایران، کنسرتی برگزار کردید و در جشنواره موسیقی فجر هم حضور داشته اید، که در هر دو استقبال خوبی از شما شده؛ همین استقبال و پیگیری علاقه مندان به موسیقی تان، نشان داد در این دهه گذفشته ویژگی های یک سلبریتی پرطرف دار را داشته اید. شاید چون شما همان «همای» هشت سال پیش هستید؛ نه؟

همای همیشه همان همای است؛ اما من امروز آگاه تر، باتجربه تر و با دانش بیش تر به ادبیات و موسیقی می پردازم و رویکردی امروزی تر هم به این حوزه ها دارم.

هنوز فکر می کنید بیان مسائل اجتماعی در قالب آثار موسیقیایی تان یک وظیفه و رسالت است که باید به عنوان هنرمند آن را انجام دهید؟

این رسالت همه هنرمندان در همه عصرهای تاریخ بوده و است و من هم مستثنا نیستم؛ البته در کنار آثاری با مفهوم اجتماعی، همیشه تعداد قطعه عاشقانه هم در اجراهایم دارم.








انشا در مورد نماز96|انشا درباره نماز سوم ابتدایی|انشا کودکانه درباره نماز|انشای نماز دبیرستان

یاد خدا آرامش جان  

کم کم موذن اذان عشق را در گوش آسمان زمزمه می کند. چه زیباست ندای الله اکبر !!! چه زیباست ندایی که عظمت حق را بر دلم می نشاند !! و وسوسه های شیطان را از دلم می رهاند خویشتن را برای نماز آماده می کنم. بانگ الله اکبر که سر می دهد ستون قلبم از بزرگی یاد خدا می لرزد و ندایی از درون مرا می خواند« الا بذکر الله تظمئین القلوب» و می گوی که باید خوشتن را برای نماز آماده سازم .

نماز! آری واژه ی نماز که می شنوم پیمانه وجودم از لطف و رحمت حق لبریز می شود و غنچه های وصل در باب وجودم شکوفا می شود. چرا که پیام معنوی و عرفانی نماز ایجاد مشق در سالکان و عارفان و عاشقان است، نماز میقات عابدان و نور دیده ی اهل یقین است. نماز چشمه جوشان و زلال توحید و معرفت است و نماز وسیله ی عروج انسان به معراج است نماز نردبان ترقی انسان و کلاس خداشناسی و وسیله ی کمال انسان است .

خوف از خدا

وقتی به نماز می ایستم با شنیدن گل امید همچون خنده ای بر جانم می نشیند و با شنیدن  گناهانم بریم تداعی می شوند و اشک خوف از چشمانم می بارد پس به نماز بر می خیزم و در میان امید و خوف می ایستم و تکبیره الاحرام می گویم و شمرده قرائت می کنم و به خشوع و خضوع رکوع و سجده می کنم و به اخلاص نماز را تمام می کنم و نمی دانم که نمازم مورد قبول حق تعالی قرار گرفته یا نه!

بندگی و عروج

     هنگامی که پا به دنیای خاکی ات گذاشتم طنین الله اکبر وجودم را سرشار از حضورت کرد. درگوشم اذان و اقامه سرودند و مهر بندگی به پیشانی ام خورد. مهری که در بین افلاکیان آبرویم داد. من وجودم هر روز سبزتر و سبزتر می شد و از ساقه های امید بلاتر و بالاتر می رفت. آن لحظه فواره های ذهنم به نهایت می اندیشید و افق نگاهم فقط تو بودی. می خواستم در طلبت آسمان و زمین را جستجو کنم تا با سوز و گذاز پروانه ای وجودم را در طواف اتشت قربانی کنم. بال هایم را بسوزانم تا بندگی ام را اثبات کنم و همان جا در کنار تو جان بسپارم. فقط وصال می خواستم بی آنکه فکر کنم تب جدایی تشنگی و عظمت و شیرینی وصال را چندین برابر می کند.  تار و پود وجودم در پی ات کلافه وار به من پیچیده بود. به هر دری می زدم تا تو را بیابم و در کوچه پس کوچه های زندگی پا می نهادم فقط به امید دیدارت. روز و شب می نالیدم و در اشک غوطه ور خوابم می برد. کم کم داشتم ناامید می شدم که مردی از جنس بلور با حرفهایی آیینه ای راه را به من نشان داد از او یاد گرفتم که عروج یعنی نمازو نماز یعنی عروج.

وقتی وارد مسجد می شوم نور ایمان در دلم تابیدن می گیرد و شوق وصل سراسر وجودم را فرا می گیرد دلم را از هر قید و بندی به طرف آسمان رحمت الهی پرواز می دهد تا حرم امن الهی شود چرا که خداوند خود وعده داده است که در قلب شکسته و در دل انسانهای خاضع و خاشع خود جای دارد دستانم را همچون مناره ها و گلدسته های منور مسجد رو به آسمان بلند می کنم و به بالهای فرشتگان پیوند می زنم تا مرا با خود به نور و روشنایی هستی ببرند .

 وقتی به نماز می ایستم خود را غرق در دریای لطف و مرحمت و کرامت الهی می بینم و حوض کوچک دلم لبریز از باران وجود و احسان خداوند می شود و سراچه قلبم منور از نور و حق می گردد. آنگاه که در لحظه های تنهایی و بی کسی شکوفه نام خداوند از لبانم میترواند و از خویش رها می شوم و هاله ای از عشق و روشنایی وجودم را فرا می گیرد .

چه زیباست لحظه ی نجوای با حق، چه زیباست لحظه سبز رهایی از خویشتن و به خدا پیوستن معتقدم که حدیث زیبای پیامبر اکرم (ص) کهاز زیبایی وجود حق تعالی به زیبایی وجود عاشقانه خود پی ببرم. چه زیباست سر نهادن بر خاک عشق و بندگی و غرق دریای حق شدن، چه زیباست اشکهایی که از فرط گناه و معصیت از گوشه دیدگانم، قطره قطره خود را بر سجاده ی زیبای معرفت و عشق الهی می ریزم تا به دریای جوشان حق برسند و چه زیباست ثانیه هایی که دل با نام و یاد خدا آرام می گیرد .

نیاز به خدا

الهی بانگ انشای اذانت مرا از گلدسته های عشق و معرفت به سوی سجاده هایی از راز و نیاز می کشاند تا لحظه ای تاریکی و گمراهی را بگذرانم و صراط مستقیم را برگزینم و تو را به وحدانیت و یگانگی تسبیح گویم زیرا که این آیه شریفه و دلنشینت مرا به تسبیح وا می دارد که از درگاهت عاجزانه بخواهم که حسنات و نیکی دنیا و آخرت را عطایم فرمایی و رهایی از آتش دوزخ  را نصیبم گردانی.

نماز تجلی اوج بندگی مخلوق با خالق

http://tbn0.google.com/images?q=tbn:LL0NVlpfCqlwHM:http://event.farsnews.com/toppics2005/Pic/96/96l.jpgمرا به حال خود وا مگزار که از نفس سرکشم بیمناکم و مرا تا کاخ بهشت تا آن طرف پل دنیا همسفر باش چون من دیر زمانی است که چشمانم بر دروازه ی انتظار به دنبال نشانی از تو می گردد تو را در قیام نمازم نیافتم به تعظیم خم شدم اما پلک هایم از رمق افتادند و باز تو را نیافتم هر چه زاری کردم و صورت بر خاک مالیدم حتی برای دلداری ام نیامدی ، بریدم و از نفس افتادم به خود گفتم دیگر سراغم نمی آیی گفتم بروم فنا شوم شاید تو را در آن دیار مرگ ملاقات کنم ، دیدم مجوزی ندارم دلم که حسابی شکست سرم را بر سجاده گذاشتم و خواستم برای همیشه مهر خاموشی بر دهانم زنند اما  همان دم جمله ای از خاطرم گذشت « هر که مرا خواست دنبالم می گردد دنبالم گشت پیدایم می کند.

صدایت می کنم تو گم نشده ای که من تو را بیابم بلکه از من به خاطر سیاهی اعمالم متنفر شده ای آری تو مرا به بندگی ات قبول نداری ، دیگر نمی توانم کلامی بر زبان بیاورم چرا که باران این بار با ضجه ها همراه می گردد و همین که قدری باران غصه هایم از باریدن باز می ایستد سایه آشنایی را در جوار جسم خسته ام حس می کنم ، می خواهم نگاهش کنم ولی تردید مجالی نمی دهد و او زیباتر از همیشه لبخندش را نثارم می کند و در میان گریه هایم با همه وجود می خندم چرا که دیدم خوشبختم و متوجه نمی شوم که چه وقت درود هایم را هدیه کردم اما در جایی به خود آمدم که وقت لذت زمزمه های خاک و آسمان به سر آمده و من می بایست آخرین ذکر را تقدیم می نمودم. چقدر جدایی مشکل بود برای منی که تازه طعم عشق را چشیده بودم حال پرده ها جلو می آمدند و من برای لحظاتی نه چندان دور از روی معشوق بی نسیب می شدم و خدا می داند که تا بر پایی سجاده ای دیگر و دیداری دوباره چقدر می بایست منتظر بمانم و لی دعا می کنم که تا ملاقاتی دیگر نبضم از حرکت باز نماند تا فرصت پرواز را در وسعت خورشید وجودش باز یابم .

تاثیر نماز در تمرکز حواس و حضور ذهن

ذهن متمرکز، قوی و نیرومند است و ذهن پراکنده ناتوان و ضعیف . ذهن همانند چراغ اشعه ای دارد اشعه چراغ در شعله آن تمرکز قوی دارند و سوزاننده اند ودر نزدیکی شعله تمرکز کمتری دارند اما باز هم تمرکز کمتری دارند اما باز هم گرمایشان محسوس است . هرچه از منبع نور دور می شویم پراکندگی اشعه بیشتر می شود تا حدی که گرمای حاصل از از آنها را به هیچ وجه حس نمیکنیم . ذهن در حالت تمرکز پتانسیل بسیار قوی دارد اما هنگامی که به علت توجه به سوی اشیای مختلف پراکنده می شود نیرو و توان خود را از دست می دهد و هر چه به اشیای بیشتری متوجه و پراکنده تر شود از توان آن کاسته می گردد.هر عمل عبادی علاوه بر آن که مقام وارزش ویژه مذهبی و معنوی دارد موجب تمرکز فکری وذهنی ملموس و قابل توجهی میشود کگه هر کس میتواند آن را به تجربه بگذارد و ادراک کندان تتقو الله یجعل لکم فرقانااگر از خدا بترسید و پروا کنید نیروی تشخیص (فرقانا) را در شما قرار میدهدو قدرت تشخیص از تمر کز قوای ذهنی به دست می آید.ویلیام جیمز :فرق بین افراد نابغه با دیگران یک موهبت فکری نیست بلکه مربوط به توجه کاملی است که به موضوعات و نتیجه های آن مبذول می دارند و میزان نبوغ یک نابغه به درجه تمرکز فکریش بستگی دارد از این سخنان نتیجه می گیریم که نماز حقیقی بهترین وسیله ای برای پرورش توجه و تمرکز در انسان است زیرا نماز گزاری که پیوسته و با تمام قدرت می کوشد تا ذهن خود را از تمامی آنچه غیر خداست منصرف و فقط به خدا متوجه کند و تمام نیروی فکری خود را در یک جا جمع کند تا نمازش با خشوع و حضور قلب خوانده شود این برای او عادت می شود و در هر موردی می تواند قوای ذهنی خود را متمر کز کند .

نماز کلید بهشت است.

نماز دارای ابعاد گوناگون و ژرفایی بس عمیق است که با دو سه گام   پیمودن ، محیط واطراف آن طی نمی شود و تمام گوهرهای آن صید نمی شود بلکه همه  عارفان وعامیان بطور مکرر باید درباره نماز فکر کنند و هر کس به اندازه ی وسع و تلاش خود به بخشی از معارف نماز و اسرار آن دست یابد.نماز یک نیاز اساسی انسان است و دارای آثار فردی و اجتماعی و هم چنین برکات  بسیاری می باشد و ترک آن دارای اثرات زیانبار بسیاری می باشد .نماز حقیقی موجب نجات کلی و همه جانبه است . انسان را آفتها ،آسیبها و فرجامهای ناگوار رها می سازد و باب رحمت یزدان را به رویش می گشاید.

نمازباعث رهایی ازموارد زیر می شود:

  1-     ازتنبلی فکری و ضعف عقلی در شناخت بزرگترین حقایق

هستی بویژه هستی کرد گار .

2-     از تنبلی و تن پروری

3-     ازبی انظباطی و نداشتن یک برنامه منظم درطول زندگی

4-     ازحواس پرتی ،بی توجهی و بلاهت

5-     ازناسپاسی حق پوشی و حق کشی

6-     از دوستی و همراهی با مغضوبان و گمراهان

7-     از کبر و خود بینی

8-     از عصبیت و نژاد پرستی

9-     تفرقه و پراکندگی

10- از تنهایی و جدایی از مردم

11- از نفاق و دورویی

12- از غضبها و شهوتها

13- از آرزوهای دور و دراز

14- از تملق و چابلوسی

15- پرستش بتها و مردم پرستی

16- از خرافه و جهل

17- از حسادت و خود آزاری

18- حرص و بخل

آثار روحی و روانی نماز

برای اینکه عوامل خارجی نتوانند سلامت بدن را به هم بزنند وسایل دفاعی گوناگونی وجود دارد که شناخته ترین آنها گلبولهای سفید خون است اگر میکروبی به بدن راه یابد گلبولهای سفید نقش مدافع را به خود می گیرند و بیشتر اوقات پیروز می شوند و خطر را دفع می کند اما گاهی نمی توانند چنانکه باید مقاومت کنند و شکست می خورند . اگر فرد در وضعی قرار بگیرد که خود را در معرض خطر یا حادثه بزرگ و غم انگیزی ببیند کاملا طبیعی است که بی اختیار به قدرتی برتر از از از نیروی بشری توجه کند و از آن مدد بخواهد . البته وجود این میل در انسان که به هنگام خطر بروز می کند یکی از دلایل هستی پروردگار نیز میباشد .این پناهجویی بشر به پناهی که نمی داند کجاست و کیست ، خود آیند است و وی را از نامیدی می رهاند و نماز پناه جستن به خداست.اگر این پناهجویی در انسان به قدر کافی مجال بروز نیابد چه بسا که روح وروان شخص بر اثر آفات و عوامل مزاهم چنان ناتوان و دچار اختلال شود که که قوای عقلانیش به حال تعطیل در آید و در صورت شدت بیشتر او را به خود کشی وادارد . ملاحظه می کنید که عملکرد این پناهجویی در پهنه روح و روان  انسان درست مانند گلبولهای سفید در پیکر اوست

آخرین سفارش امام صادق (علیه السلام)

یکى از راویان حدیث و از اصحاب و دوستان امام جعفر صادق علیه السلام به نام ابوبصیر لیث مرادى حکایت کند:

پس از آن که امام جعفر صادق علیه السلام به شهادت رسید، روزى جهت اظهار هم دردى و عرض تسلیت به اهل منزل حضرت ، رهسپار منزل آن امام مظلوم علیه السلام گردیدم .

همین که وارد منزل حضرت شدم ، همسرش حمیده را گریان دیدم ؛ و من نیز در غم و مصیبت از دست دادن آن امام همام علیه السلام بسیار گریستم .

و چون لحظاتى به این منوال گذشت ، افراد آرامش خود را باز یافتند. آن گاه همسر آن حضرت به من خطاب کرد و اظهار داشت :

اى ابوبصیر! چنانچه در آخرین لحظات عمر امام جعفر صادق علیه السلام در جمع ما و دیگر اعضاء خانواده مى بودى ، از کلامى بسیار مهمّ استفاده مى بردى .

ابوبصیر گوید: از آن بانوى کریمه توضیح خواستم ؟

پاسخ داد: در آن هنگام ، که ضعف شدیدى بر امام علیه السلام وارد شده بود فرمود: تمام اعضاء خانواده و آشنایان و نزدیکان را بگوئید که در کنار من حاضر و جمع شوند.

وقتى تمامى افراد حضور یافتند، حضرت به یکایک آنان نگاهى عمیق انداخت و سپس خطاب به جمع حاضر فرمود:

کسانى که نسبت به نماز بى اعتنا باشند، شفاعت ما اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام شامل حالشان نمى گردد.

قابل دقّت است که حضرت نفرمود: شفاعت ما شامل افراد بى نماز نمى شود؛ بلکه فرمود: شفاعت ما شامل حال افراد بى اعتناء به نماز، نمى شود.

 چگونه نماز بخوانیم؟

حماد بن عیسی گفت : در محضر امام صادق علیه السّلام بودم، به من فرمود: آیا می توانی نماز را خوب بخوانی ؟ عرض کردم : چگونه نمی توانم و حال آنکه کتاب حریز را که درباره نماز نوشته شده است ، از حفظ دارم . حضرت فرمود: برای تو ضرر ندارد، برخیز و نمازی بخوان تا من ببینم که چگونه می خوانی .

حسب الامر حضرت رو به قبله ایستادم و شروع به خواندن نماز کردم . تمام نماز را از نظر رکوع و سجود به جای آوردم ، اما حضرت آن را نپسندید و فرمود: نماز را خوب نخواندی . واقعا چقدر زشت است برای مردی که شصت هفتاد سال از عمرش می گذرد و حال آنکه نمی تواند یک نماز کامل با مراعات حدود کامله آن بخواند. من خجالت کشیدم و خود را کوچک دیدم .

عرض کردم : فدایت شوم ، شما نماز را به من تعلیم دهید. پس ، امام علیه السّلام رو به قبله راست ایستادند و دستهای خود را آزاد گذاردند و انگشتهای دست آن حضرت به هم گذارده شده بود و مابین دو قدم آن حضرت از سه انگشت باز، و بیشتر فاصله نداشت و انگشتهای پای خود را رو به قبله کردند و تا آخر نماز هم رو به قبله بود و با تواضع و حضور قلب گفتند: اللّه اکبر و سوره حمد و توحید را با ترتیل (به آرامی و خوبی) خواندند و بعد از تمام شدن سوره توحید، به قدر یک نفس کشیدن صبر کردند. بعد دست خود را بلند کرده تا مقابل صورت بردند و در حالی که ایستاده بودند گفتند: اللّه اکبر و پس از آن به رکوع رفتند و کف دست را به سر زانو گرفتند. انگشتان آن حضرت از هم باز بود. زانو را به عقب دادند، چنانکه پا راست شد و پشت آن حضرت طوری مساوی شد که قطره آبی بر آن می گذاشتند، به هیچ طرفی نمی ریخت . گردن خود را کشیده و سر به زیر نینداختند و چشم را بر هم گذاردند و سه مرتبه به آرامی گفتند: سبحان ربّی العظیم و بحمده.

بعد راست ایستادند و چون خوب ایستادند، گفتند: سمع اللّه لمن حمده و در همان حال که ایستاده بودند، دست را تا مقابل صورت خود بلند کردند و گفتند: اللّه اکبر و بعد به سجده رفتند. دو کف دست را پیش ‍ زانوها، مقابل صورت خود بر زمین گذاردند و انگشتان آن حضرت به هم گذارده شده بود. سه مرتبه گفتند: سبحان ربّی الاعلی و بحمده . اعضای بدن خود را از یکدیگر باز گرفته و بر هم نگذارده بودند (در حال سجده دست را به بدن نچسبانیده و بدن را بر پا نگذارده بودند) و بر هشت موضع بدن خود که به زمین گذارده بودند، سجده کردند که پیشانی و دو کف دست و دو سر زانو و دو سر انگشت بزرگ پا و سر بینی باشد.

بعد از نماز فرمودند: گذاردن هفت موضع در وقت سجده به روی زمین واجب است که پیشانی و دو کف دست و دو سر زانو و دو سر انگشت بزرگ پا باشد. و اما گذاردن بینی بر زمین سنت (مستحب) است و آنها همان مواضع است که خدا در قرآن فرموده است : و انّ المساجد للّه فلا تدعوا مع اللّه احدا و مسجدها از آن خداست و با وجود خدای یکتا کسی را به خدایی مخوانید. پس از آن سر از سجده برداشتند و وقتی نشستند گفتند: اللّه اکبر و به ران چپ نشسته ، پشت پای راست را بر کف پای چپ گذاردند و گفتند استغفر اللّه ربّی و اتوب الیه و دوباره در حالی که نشسته بودند. گفتند: اللّه اکبر و بعد به سجده دوم رفتند و مانند سجده اول ، سجده دوم را تمام کردند. و در رکوع و سجود هیچ یک از اعضای بدن را بر یکدیگر نگذارده بودند و موقع سجده آرنج دست خود را باز نگاه داشته و به زمین نگذارده بودند. در حال تشهّد خواندن ، انگشتان دست آن حضرت از یکدیگر باز بود و به این کیفیّت دو رکعت نماز خواندند و چون از تشهّد فارغ شدند، فرمودند: ای حماد، این چنین نماز بخوان.

 

 

 چرا باید نماز بخوانیم؟

چرا باید خدا را عبادت کنیم؟ و چرا این عبادت حتما باید بصورت نماز باشد؟ مگر نماز چه ویژگی‌هایی دارد؟

نماز و اسرار تربیتی آن

 • نماز موجب یاد خداست:

یاد خدا بهترین وسیله برای خویشتن داری و کنترل غرایز سرکش و جلوگیری از روح طغیان است. «نمازگزار» همواره به یاد خدا می‏باشد، خدایی که از تمام کارهای کوچک و بزرگ ما آگاه است، خدایی که از آنچه در زوایای روان ما وجود دارد و یا از اندیشه ما می‏گذارد، مطلع و باخبر است و کمترین اثر یاد خدا این است که به خودکامگی انسان و هوسهای وی اعتدال می‏بخشد، چنان که غفلت از یاد خدا و بی خبری از پاداشها و کیفرهای او، موجب تیرگی عقل و خرد و کم فروغی آن می‏شود.

انسان غافل از خدا در عاقبت اعمال و کردار خود نمی‏اندیشد و برای ارضای تمایلات و غرایز سرکش خود حد و مرزی را نمی‏شناسد و این نماز است که او را در شبانه روز پنج بار به یاد خدا می‏اندازد و تیرگی غفلت را از روح و روانش پاک می‏سازد.

به راستی، انسان که پایه حکومت غرایز در کانون وجود او مستحکم است، بهترین راه برای کنترل غرایز و خواستهای مرزنشناس او همان یاد خدا، یاد کیفرهای خطاکاران و حسابهای دقیق و اشتباه‏ناپذیر آن می‏باشد. از این نظر قرآن یکی از اسرار نماز را یاد خدا معرفی می‏کند: «اقم الصلوة لذکری؛ نماز را برای یاد من بپادار!» (1)

دوری از گناه:

نمازگزار ناچار است که برای صحت و قبولی نماز خود از بسیاری از گناهان اجتناب ورزد؛ مثلا، یکی از شرایط نماز مشروع بودن و مباح بودن تمام وسایلی است که درآن به کار می‏رود، مانند آب وضو و غسل، جامه‏ای که با آن نماز می‏گزارد و مکان نمازگزار، این موضوع سبب می‏شود که گرد حرام نرود و در کار و کسب خود از هر نوع حرام اجتناب نماید؛ زیرا بسیار مشکل است که یک فرد تنها در امور مربوط به نماز به حلال بودن آنها مقید شود و در موارد دیگر بی پروا باشد.

گویا آیه زیر به همین نکته اشاره می‏کند و می‏فرماید: «ان الصلوة تنهی عن الفحشأ و المنکر؛ که نماز (انسان را) از زشتیها و گناه باز می‏دارد.»

بالاخص اگر نمازگزار متوجه باشد که شرط قبولی نماز در پیشگاه خداوند این است که نمازگزار زکات و حقوق مستمندان را بپردازد؛ غیبت نکند؛ از تکبر و حسد بپرهیزد؛ از مشروبات الکلی اجتناب نماید و با حضور قلب و توجه و نیت پاک به درگاه خدا رو آورد و به این ترتیب نمازگزار حقیقی ناگزیر است تمام این امور را رعایت کند. روی همین جهات، پیامبر گرامی ما(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) می‏فرماید: نماز چون نهر آب صافی است که انسان خود را در آن شست و شو دهد، هرگز بدن او آلوده و کثیف نمی‏شود. همچنین کسی که در شبانه روز پنج مرتبه نماز بخواندو قلب خود را در این چشمه صاف معنوی شست و شو دهد، هرگز آلودگی گناه بر دل و جان او نمی‏نشیند.

آثار فردی و تربیتی نماز به آنچه که گفته شد منحصر نیست؛ ولی این نمونه  می‏تواند نشانه کوچکی از اسرار بزرگ این عبادت بزرگ اسلامی باشد.

نظافت و بهداشت:

از آنجا که نمازگزار در برخی از مواقع همه بدن را باید به عنوان «غسل» بشوید و معمولا در شبانه روز چند بار وضو بگیرد و پیش از غسل و وضو تمام بدن خود را از هر نوع کثافت و آلودگی پاک سازد؛ ناچار یک فرد تمیز و نظیف خواهد بود. از این نظر نماز به بهداشت و موضوع نظافت که یک امر حیاتی است کمک می‏کند.

انضباط و وقت‏شناسی:

نمازهای اسلامی هر کدام برای خود وقت مخصوص و معینی دارد و فرد نمازگزار باید نمازهای خود را در آن اوقات بخواند، لذا این عبادت اسلامی به انضباط و وقت‏شناسی کمک مؤثری می‏کند.

بالاخص که نمازگزار باید برای ادای فریضه صبح پیش از طلوع آفتاب از خواب برخیزد، طبعا یک چنین فردی گذشته از این که از هوای پاک و نسیم صبحگاهان استفاده می‏نماید، به موقع فعالیتهای مثبت زندگی را آغاز می‏کند.

آثار فردی و تربیتی نماز به آنچه که گفته شد منحصر نیست؛ ولی این نمونه می‏تواند نشانه اسرار بزرگ این عبادت بزرگ اسلامی باشد.

منابع:

 ثواب الا عمال : ص 205، بحارالا نوار: ج 47، ص 2، ح 5

 

انشاء شماره 2 : نماز

 

به نام آن خدایی که نام او راحت روح است وپیغام او مفتاح الفتوح وسلام او در وقت صباح مومنان را صبوح است وذکر او مرحم دل مجروح است ومهر اوبلا نشینان را کشتی نوح است.

خدایا چه یافت آن که تو را گم کرد وچه گم کرد آن که تورا یافت.

زندگی بی یاد خدا تاریک است وانسان بدون تکیه گاه هراسان. هرکس در دنیا به چیزی دل می بنددوامیدوار می شود وتکیه میکند اما خدا شناسان ویکتا پرستان دل به خدا میبندند واورا که تکیه گاهی پر توان است الهام بخش خویش قرار میدهند.انسان برای اینکه بتواند به زندگی ادامه دهد، نیاز به آب وغذا وکلسیم و....داردولی انسانها برای اینکه روحشان نیز بتواند به زندگی ادامه دهد نیازمند چیزهایی هستند وآن چیزها ویا بهتر بگویم آن چیز یاد خداست که می تواند به انسان آرامش خاطر دهد.وهمان طور که در قرآن نیز اشاره شده است الا بذکرالله تطمئن القلوب با یاد خدا دلها آرام گیرد. و این امر زمانی می تواند به خوبی جواب دهد که کشتی روح انسان در دریای متلاطم  وخروشان زندگی در حال متلاشی شدن است . وفقط خداو یاد خداست که می تواند ادمی را از غرق شدن ونابودی  ونا امیدی نجات دهد وبه او آرامش خاطر دهد .

در واقع یاد خدا ویا همان نماز ریسمانی است که آدمی را به اوج آسمانها میبرد وانسان را به خدا نزدیکتر میکند وارامشی عجیب در روح وروان او به وجود می اورد وبه غیر از این نکته نماز عبادتی است که امامان معصوم ما وپیامبر(ص) به آن بسیار سفارش کرده اند وقبولی کارهای خوب انسان را در قبولی نماز او خوانده اند وهمچنین بیان کرده اند که در روز قیامت به اولین چیزی که رسیدگی میشود نماز است .

پیامبر (ص) پس با این همه تاکید ها باید دانست که نماز پناه بی پناهان ، راز ونیاز صالحان ، سنگر دردمندان ، گلستان روح افزای عاشقان، وعبادت مخصوصی است که برای پرستش خدا وراز ونیاز با او همچنین سرود پاکی ویکتا پرستی وتوحید است .انسان باید در همه ی دوران ها به یاد خدا باشد واز خدا وند یاد کند همان گونه که خداوند عزوجل همیشه ودر همه حال به یاد ماست واز ما غافل نمی شود و این یاد او فایده های دارد که اصلی ترین آن این است که با یک تیر چند نشان زده ایم . اول این که به آرامش رسیده ایم ، دوم به فرموده ی مولا علی نماز گناهان را مانند ریزش برگ درختان فرو میریزد و....

مخلوقات باید بداند که نباید در چنین کار بزرگی سستی کنند واز آن چیزی بکاهند زیرا انسان تا جوان وشاداب است مانند درختی تازه است که شکوفه داده ولی وقتی پیر شد ، می شود همان درخت در فصل زمستان که دیگر نه شکوفه ای دارد ونه برگی وچوب خشکی است که هیچ جلوه وزیبایی ندارد. به قول خواجه عبدالله انصاری:

در جوانی مستی ، در پیری سستی پس کی خدا پرستی؟

همچنین باید توجه داشت که یاد خدا ونماز مانند اسلحه ای کوبنده  عمل میکند که خصم انسان را از ریشه نابود میکند وهمچنین پایه دین نبوی پیامبر اسلام نیز همین نماز است.

ارزنده ترین گوهر مقصود نماز است                     زیبنده ترین هدیه به معبود نماز است

کوبنده ترین اسلحه ی مکتب توحید                        کز ریشه کند خصم تو نابود نماز است

گفتم به خدا پایه ی دین نبوی چیست                      فریاد بر اورد وبفرمود نماز است

به راستی که چه زیباست نماز وزیبا تر از آن این است که مایه ی آرامش روح وروان میشود وانسان را به آرامش عجیب میرساند .وبیهوده نیست که امام سجاد (ع) می فرمایند : خدایا من در دنیا چیزی را دارم که تو در عرش کبریایی خود نداری وان این است که من چون تویی دارم وتوچون خودی را نداری.

راستی این جمله یعنی چه ؟یعنی اینکه خدا را داشتن وبه واسطه ی نماز یاد او کردن ودل را تسکین دادن وررا به آرامش رساندن. پسای انسان ها همیشه به یاد خدا باشید وزندگی خود را وقف رسیدن او کنید زیرا امامان ما نیز این گونه بودند واین گونه زندگی می کردند








انشا درباره درخت96|انشا در مورد توصیف یک درخت|انشا در مورد فواید درخت

چقدر شگفت انگیز است داده های خداوند..
قدرت خداوند را بیشتر مشاهده می‌کنیم.و چقدر هیجان‌انگیز است.
به درخت روبه‌رو نگاه می‌کنم.درخت افتاده بر روی زمین ریشه‌هایش در ابرها فرورفته است. ریشه‌هایش در اسمان در ذکر و ثنای خداوند است. با تمام وجود خداوند را ستایش می‌کند. و در حال حمد و ثنای اوست.
و هر چه می‌گذرد بالا و بالاتر می‌رود.و دست‌هایش را بیشتر به عرش می‌برد. و پیوسته در حال مناجات با معبود است.
برگ‌هایش را می‌بینم که چطور فروتن و متواضع در حال سجده‌اند و نیایش خدای بی‌همتا را به‌جا می‌آورند.
درخت شاخه‌هایی پر از برگ را درروی زمین گسترانیده و ریشه‌هایش همچون مار درهم‌پیچیده است. و در داخل ابرها فرورفته ..
ریشه‌های قطور درخت گویا با یکدیگر مسابقه گذاشته‌اند تا ببینند کدام‌یک زودتر به خدا می‌رسند. با نیروی هر چه تمام‌تر و با سرعت بی‌اندازه در شتابند تا به اسمان برسند.
جای ریشه و برگ‌های درخت عوض‌شده است.
و ریشه درخت که همیشه در قعر زمین قرار داشته الان در آسمان‌هاست.
پس‌ازاین درخت می‌توانیم درس بگیریم همان‌گونه که این درخت وارونه شده و جای ریشه با شاخگان عوض‌شده دنیا هم این‌گونه است.
وقتی پرنده‌ای زنده است مورچه را می‌خورد .وقتی می‌مرد مورچه‌ها اورا می‌خورند .زمان و شرایط در هر موقعیتی می‌تواند تغییر کند یک درت میلیون‌ها چوب‌کبریت می‌سازد. ولی تنها یک چوب‌کبریت برای سوزاندن میلیون‌ها جنگل کافی است.
پس اگر روزی قدرتمند بودی و همانند شاخه‌های درخت در عرش صعود کردی یادت نرود که دنیا در چرخش است.
و خداوند از تو قدرتمند‌تر…
و ممکن است روزی در زیر قرار بگیری …
پس همیشه خوب باش و خوب زندگی کن…

متن انشا دوم درباره درخت

درختان هم یک نوع موجودات زنده هستند و خوبی‌های فراوانی دارند مانند تصفیه کردن هوا و زیبایی کردن آن منطقه و سایه البته برای بعضی‌ها هم خوبی نوشتن یادگاری که این کار بسیار ناپسند است.
من یک درخت تنومند بودم با شاخه‌ای درشت و برگ‌های سبزرنگ. من کنار دوستان و همسایگانم به‌خوبی زندگی می‌کردیم و در روزها چندنفری زیر سایه‌ی ما استراحت می‌کردند و به ما آب می‌دادند.تا این‌که سال‌ها گذشت و من پیر شدم و چند انسان آمدند من را قطع کردند و در ماشین خود گذاشتند و مرا به یک محل بزرگ بردند روی درب ورودی آن محل نوشته بود کارخانه‌ی چوب‌بری.من ترسیده بودم اما کمی هم خوشحال ، خوشحالی خود را میدانم برای چه بود… و مرا روی دستگاه چوب بردی انداختند و قطعه‌قطعه‌ام کردد و بخشی از قسمت‌هایم را به کارخانه‌ی کاغذسازی و بیشتر قسمت‌هایم را به کارخانه‌ای بردند که قسمت‌های بدن من را به هم با میله‌ای آهنی می‌چسباند.
و من از شدت ترس به خواب رفتم وقتی بیدار شدم دیدم در اتفاقی هستم نگاهی به خودم کردم و لبخندی زدم و گفتم: چه میز خوشگلی شده‌ام و نگاهی به کنار خود کردم چندها میز دیگر را دیدم و با آن‌ها گفت‌وگو کردم که شما اهل کجایید و …
تا بعد از مدتی مرا به ساختمانی بزرگ بردند کار میزهای قدیمی.از آنان پرسیدم که من کجا هستم گفت شما در مدرسه‌اید و به دانش آموزان خدمت می‌کنید و سهمی در آینده‌ی کشور دارید و باید به خودمان افتخار کنیم من خیلی خوشحال شده بودم اما تا این‌که یکی از آنان گفت باید رنج‌های زیادی را تحمل‌کنی که بعد از گذشت روزها به آن‌ها عادت می‌کنید.
از آن پرسیدم چه رنجی؟
او گفت داش آموزانی هستند که دوست دارند روی ما خط بکشد و نقاشی بشکند آیا می‌توانی این‌ها را تحمل‌کنی؟
من به آن گفتم آری من پیر شده‌ام و از پس مشکلات زیادی برآمده‌ام و برای آینده‌ی کشورم هر سختی را تحمل می‌کنم.
تا این‌که مدرسه‌ها شروع شدند و دانش آموزان میزهای خود را انتخاب کردند.و میز هم خیلی خوشحال و کنجکاو بود زیرا زندگی‌اش از این به بعد برای دانش‌آموزانی بود که سرمایه کشور هستند و هرسال با شور و کنجکاوی منتظر دانش آموزان جدیدتری می‌شد.

 

انشاء درمورد درختکاری

در تقویم ملی ایران روز پانزدهم اسفند ماه روز درهتکاری نامیده شده است و از این تاریخ تا بیست و دوم اسفند ماه به هفته ی منابع طبیعی مشهور است. درخت نقش بسیار مهم و حیاتی را در زندگی بشر ایفا میکند و علاوه بر زیبا کردن و پاکیزه کردن محیط زندگی ما قابلیتهای بی شمار دیگری نیز دارد. در این روز ، نهال های جوان به دست خاک حاصل خیز ایران سپرده می شود تا به درختانی نیرومند و سرسبز بدل گردند و به این ترتیب گامی در آبادانی کشور عزیزمان برداشته می شود. قرن هاست که درخت یکی از مهم ترین عناصر زندگی بشر بوده است. از سویی مقدمات پیشرفت بیشتر صنعت و فناوری را موجب می شوند و منابع تامین کننده محصولاتی نظیر وسایل چوبی، مبلمان، لوازم التحریر(کاغذ، انواع مدادهای مختلف) ‌الوار و هزاران محصول دیگر محسوب می شوند و از سوی دیگر به منزله ریه های یک شهر تلقی شده و نقش مهمی را در تامین سلامت اعضای جامعه ایفا می کنند که این مورد اخیر از موارد قبل مهم تر است؛ چرا که به دلیل فعالیت کارخانجات صنعتی و نیز ازدیاد وسایط نقلیه عمومی و فعالیت روزانه آن ها در سطح شهرهای بزرگ از جمله تهران، آلاینده ها و گازهای مهلک و خطرناکی نظیر دی اکسید کربن در هوای شهرها فزونی یافته و سلامت افراد را تهدید می کند و افزایش هر چه بیشتر این مواد آلاینده کاهش میزان اکسیژن در هوا را سبب می شود و این وضع نامساعد، گروه های آسیب پذیر نظیر بیماران ریوی و قلبی، سالخوردگان و کودکان را بیشتر تهدید می کند.در چنین شرایطی مساله درخت و درختکاری راه حلی مناسب برای مبارزه با آلودگی های مذکور به شمار می آید. ما ۱۵ اسفند را به عنوان روز درخت کاری جشن می گیریم تا هرگز فراموش نکنیم درختان این زیبایی های خلقت چقدر مفید هستند و هر کس باید حداقل یک نهال بکارد تا دیگران نیز بتوانند از این نعمت خدادادی استفاده کننند. با کاشت درختان سازگار با وضعیت جوی ایران و با در نظر گرفتن شرایط آب و هوایی خشک و کم باران اغلب مناطق کشور، می توان محیط زیست را لطیف و با طراوت کرد. طبیعت و فضای سبز وسیله ای برای بقای بشری و حفظ زیبایی شهر است و به عنوان میراثی ارزشمند به همه انسان ها تعلق دارد.



گروه تلگرامی همفکری شرط بندی بت باز

https://t.me/Group_Hamfekrie

گروه همفکری بت زن

https://t.me/GoroheHamfekriBetZan

گپ چت تبانی همفکری وشرطبندی فوتبال

https://t.me/FootballonTVs

گروه گپ همفکری والیبال، تنیس، بسکتبال، فوتبال

https://t.me/Group_Hamfekri_Bet

انشا درباره ی امام زمان96|انشا در مورد انتظار امام زمان|تحقیق در مورد امام زمان عج


وی یگانه فرزند امام عسکری علیه السلام یازدهمین امام شیعیان است. امام زمان حضرت مهدی (عج) در سحرگاه نیمه شعبان 255 ق در سامرّا چشم به جهان گشود و پس از پنج سال زندگی تحت سرپرستی پدر، و مادر بزرگوارشان نرجس خاتون، در سال 260 ق به دنبال شهادت حضرت عسکری علیه السلام ـ همچون حضرت عیسی علیه السلام و حضرت یحیی علیه السلام که در سنین کودکی عهده دار نبوّت شده بودند ـ در پنج سالگی منصب امامت شیعیان را عهده دار شدند. آن بزرگوار پس از سپری شدن دوران غیبت با تشکیل حکومت عدل جهانی احکام الهی را در سرتاسر زمین حاکمیت خواهد بخشید.

آخرین امام شیعیان در پانزدهم ماه شعبان 255 ق، علی رغم مراقبت های ویژه مأموران حکومت عباسی، در خانه امام عسکری علیه السلام چشم به جهان گشودند. تولد مخفیانه آن حضرت بی شباهت به تولد حضرت موسی علیه السلام و حضرت ابراهیم خلیل علیه السلام نیست. همان گونه که این دو پیامبر بزرگ الهی تحت شدیدترین تدابیر امنیتی فرعونیان و نمرودیان به اراده خداوند و به سلامت در کنار کاخ فرعون و نمرود متولّد شدند، حضرت مهدی(عج) نیز در حالی که جاسوسان و مأموران خلیفه عباسی تمام وقایع خانه امام یازدهم علیه السلام را زیر نظر داشتند، در کمال امنیت و بدون آن که دشمنان بویی ببرند، در سحرگاه روز جمعه نیمه شعبان قدم به جهان هستی گذاشتند.

سیمای امام زمان حضرت مهدی (عج)

پیامبر اکرم(ص) و ائمه اطهار علیهم السلام هر کدام در سخنان خود به اوصاف امام مهدی(عج) اشاره کرده اند. حضرت امام رضا علیه السلام در توصیف ویژگی های چهره و سجایای اخلاقی و ویژگی های برجسته آن حضرت می فرمایند: «قائم آل محمد(عج) هاله هایی از نور چهره زیبای او را احاطه کرده است رفتار معتدل و چهره شادابی دارد. از نظر ویژگی های جسمی شبیه ترین فرد به رسول خدا(ص) است. نشانه خاصّ او آن است که گرچه عمر بسیار طولانی دارد، ولی از سیمای جوانی برخوردار است؛ تا آن جا که هر بیننده ای او را چهل ساله یا کمتر تصور می کند. از دیگر نشانه های او آن است که تا زمان مرگ با وجود گذشت زمان بسیار طولانی هرگز نشان پیری در چهره او دیده نخواهد شد».
 
حجت خدا
روزی عثمان بن سعید بن عمری به همراه حدود چهل نفر از بزرگان شیعه به حضور امام عسکری علیه السلام رسیدند تا درباره جانشین آن حضرت سؤال کنند و در آینده از ایجاد اختلاف در مسئله امامت جلوگیری کنند. راوی می گوید: وقتی عثمان بن سعید به حضرت عسکری علیه السلام گفت: آمده ایم تا درباره مطلب مهمی که شما به آن آگاه ترید از شما سؤال کنیم، حضرت عسکری علیه السلام فرمودند: بنشین عثمان. پس از ساعتی امام علیه السلام فرمودند: آیا می خواهید بگویم به چه منظوری آمده اید؟ همه گفتند: ای فرزند رسول خدا، بفرمایید. آنگاه حضرت فرمودند: آمده اید تا درباره حجت خدا و امام پس از من بپرسید. همه گفتند: آری. در این لحظه ناگهان پسری که چهره درخشانی چون ماه داشت و از هر حیث به امام عسکری علیه السلام شبیه بود وارد شد. حضرت فرمودند: بعد از من پیشوای شما و جانشینم این فرزند من است. مواظب باشید پس از من در دین دچار آشفتگی نشوید...

دوران زندگی امام زمان حضرت مهدی (عج)

دوران زندگی امام زمان حضرت مهدی (عج) به چهار دوره تقسیم می شود:

1) از تولد تا غیبت امام زمان حضرت مهدی (عج):

امام زمان حضرت مهدی (عج) پس از تولد حدود پنج سال تحت سرپرستی پدر بزرگوارشان امام عسکری علیه السلام به صورت نیمه مخفی زندگی کردند. یکی از کارهای بسیار مهمی که حضرت امام حسن عسکری علیه السلام در این دوره انجام دادند این بود که امام زمان حضرت مهدی (عج) را به بزرگان شیعه معرفی کردند تا در آینده در مسئله امامت دچار اختلاف نشوند.

2) غیبت صغری امام زمان حضرت مهدی (عج):

پس از شهادت حضرت امام حسن عسکری علیه السلام در سال 260 ق دوره غیبت صغری آغاز شد و تا سال 329 ق ادامه پیدا کرد. در این دوره امام زمان حضرت مهدی (عج) از طریق چهار نائب به ادامه امور مردم می پرداختند.

3) دوره غیبت کبری امام زمان حضرت مهدی (عج):

این دوران از سال 329 ق شروع شد و تا زمانی که خداوند مصلحت بدانند ادامه خواهد داشت در این دوره پاسخ به پرسش ها و احکام مردم بر عهده نایبان عام آن حضرت است و حضرت نایب خاصی برای این دوره معرفی نکرده اند.

4) دوره حکومت امام زمان حضرت مهدی (عج):

پس از ظهور، امام زمان حضرت مهدی (عج) بر اساس احکام اسلام حکومت واحد جهانی تشکیل خواهند داد که در سایه آن سرتاسر عالم پر از عدل و داد خواهد شد.

 

صورت و سیرت امام زمان حضرت مهدی (عج)

چهره و شمایل حضرت مهدی ( ع ) را راویان حدیث شیعی و سنی چنین نوشته اند چهره اش گندمگون ، ابروانی هلالی و کشیده ، چشمانش سیاه و درشت و جذاب ، شانه اش پهن ، دندانهایش براق و گشاد ، بینی اش کشیده و زیبا، پیشانی اش بلند و تابنده . استخوان بندی اش استوار و صخره سان ، دستان و انگشتهایش درشت .گونه هایش کم گوشت و اندکی متمایل به زردی  - که از بیداری شب عارض شده -بر گونه راستش خالی مشکین . عضلاتش پیچیده و محکم ، موی سرش بر لاله گوش ریخته ، اندامش متناسب و زیبا ، هیاتش خوش منظر و رباینده ، رخساره اش در هاله ای از شرم بزرگوارانه و شکوهمند غرق . قیافه اش از حشمت و شکوه رهبری سرشار .نگاهش دگرگون کننده ، خروشش دریاسان ، و فریادش همه گیر " .حضرت مهدی صاحب علم و حکمت بسیار است و دارنده ذخایر پیامبران است . وی   نهمین امام است از نسل امام حسین ( ع ) اکنون از نظرها غایب است . ولی مطلق و خاتم اولیاء و وصی اوصیاء و قائد جهانی و انقلابی  اکبر است . چون ظاهر شود ، به کعبه تکیه کند ، و پرچم پیامبر ( ص ) را در دست گیرد و دین خدا را زنده و احکام خدا را در سراسر گیتی جاری کند . و جهان را پر از عدل و داد و مهربانی کند .حضرت مهدی ( ع ) در برابر خداوند و جلال خداوند فروتن است . خدا و عظمت خدا در وجود او متجلی است و همه هستی او را فراگرفته است . مهدی ( ع ) عادل است و خجسته و پاکیزه . ذره ای از حق را فرو نگذارد . خداوند دین اسلام را به دست او عزیز گرداند . در حکومت او ، به احدی ناراحتی نرسد مگر آنجا که حد خدایی جاری گردد .مهدی ( ع ) حق هر حقداری را بگیرد و به او بدهد . حتی  اگر حق کسی زیر دندان دیگری   باشد ، از زیر دندان انسان بسیار متجاوز و غاصب بیرون کشد و به صاحب حق باز گرداند . به هنگام حکومت مهدی ( ع ) حکومت جباران و مستکبران ، و نفوذ سیاسی   منافقان و خائنان ، نابود گردد . شهر مکه - قبله مسلمین - مرکز حکومت انقلابی مهدی   شود . نخستین افراد قیام او ، در آن شهر گرد آیند و در آنجا به او بپیوندند ...برخی به او بگروند ، با دیگران جنگ کند ، و هیچ صاحب قدرتی و صاحب مرامی   ، باقی   نماند و دیگر هیچ سیاستی و حکومتی ، جز حکومت حقه و سیاست عادله قرآنی   ، در جهان جریان نیابد . آری ، چون مهدی ( ع ) قیام کند زمینی  نماند ، مگر آنکه در آنجا گلبانگ محمدی : اشهد ان لا اله الا الله ، و اشهد ان محمدا رسول الله ، بلند گردد .در زمان حکومت مهدی ( ع ) به همه مردم ، حکمت و علم بیاموزند ، تا آنجا که زنان در خانه ها با کتاب خدا و سنت پیامبر ( ص ) قضاوت کنند . در آن روزگار ، قدرت عقلی توده ها تمرکز یابد . مهدی ( ع ) با تایید الهی   ، خردهای مردمان را به کمال رساند و فرزانگی  در همگان پدید آورد ... .مهدی ( ع ) فریاد رسی است که خداوند او را بفرستد تا به فریاد مردم عالم برسد .در روزگار او همگان به رفاه و آسایش و وفور نعمتی  بیمانند دست یابند . حتی   چهارپایان فراوان گردند و با دیگر جانوران ، خوش و آسوده باشند . زمین گیاهان بسیار رویاند آب نهرها فراوان شود ، گنجها و دفینه های  زمین و دیگر معادن استخراج گردد . در زمان مهدی ( ع ) آتش فتنه ها و آشوبها بیفسرد ، رسم ستم و شبیخون و غارتگری برافتد و جنگها از میان برود .در جهان جای ویرانی نماند ، مگر آنکه مهدی ( ع ) آنجا را آباد سازد .در قضاوتها و احکام مهدی ( ع ) و در حکومت وی ، سر سوزنی  ظلم و بیداد بر کسی نرود و رنجی بر دلی ننشیند .مهدی ، عدالت را ، همچنان که سرما و گرما وارد خانه ها شود ، وارد خانه های مردمان کند و دادگری او همه جا را بگیرد .