انشا درباره مشاهده مسابقه فوتبال از روزنه تور دروازه96

فوتبال بیشترین چیزی بود که در دوران کودکی ونوجوانی به آن فکر می کردم.همیشه بازی ها را نگاه می کردم  .هیچ وقت فکرش را نمی کردم که یک روز داور پشت دروازه بشوم وبه بازی از این زاویه نگاه کنم ؛از پشت دروازه!
در تمام طول بازی حواسم را جمع کرده بودم.سعی می کردم اشتباهی مرتکب نشوم؛به ساعتم نگاه کردم هشتاددقیقه از شروع بازی گذشته بود.دو تیم موقعیت های زیادی داشتندکه هیچ کدام نتیجه ای برایشان نداشت.
دروازه بانی که رو به روی من بود،ضربه دروازه را زد. هم تیمی هایش توپ را به خوبی کنترل کردند ؛ولی یکی از بازیکنان تیم حریف ،توپ را از آنان گرفت و با سرعت و مهارت به دروازه نزدیک و نزدیکتر شد و درحالت تک به تک با دروازه بان قرار گرفت.ضربه آخرش را در قلب دروازه حریف گنجاند،از این زاویه گل واقعاً تماشایی بود
در حالی که فریاد می کشیدبه طرف هواداران دوید.بقیه هم تیمی هایش آمدند واو را در آغوش گرفتند.موجی از شادی فضای استادیوم را پرکرد.
اما این فقط یک روی سکه بود.کمی  آن طرف تر،نگرانی در چهره بازیکنان تیم مقابل موج می زد. کمتر از ده دقیقه فرصت داشتند تا نتیجه را عوض کنند. دوست نداشتند شاهد ناامیدی هوادارانشان باشند.پس تصمیم گرفتند تا زمانی که سوت پایان بازی به صدا درنیامده ،با تمام وجود بجنگند.
بازیکنان از وسط زمین،بازی را مجدداً آغاز کردند.مهاجمان تیم برتر،دوباره به دروازه ایی که پشت آن بودم،نزدیک شدند.امابازیکنان تیم حریف،توپ را از آنان گرفتندو با همکاری یکدیگر،ضد حمله ای شکل دادند و نهایتاً مهاجم نوک جوانشان،توپ را به گل رساند.از خوشحالی سر از پا نمی شناختند،به سرعت توپ را برداشتند وسریع بازی را ادامه دادند. عطش گل زنی در آنها به وجود آمده بود تا خود برنده این دیدار مهم باشند.
نوددقیقه تمام شد.داور وسط وقت اضافه را دو دقیقه اعلام کرد وبازی هنوز یک -یک مساوی بود.اما هر دو تیم هنوز تسلیم نشده بودند.این رااز چهره وحرکاتشان که حاضر نبودند،حتی یک ثانیه نیز تلف شود،احساس کرد.
یکی از بازیکنان تکل زیبایی زدو بدون خطاتوپ را ازبازیکن حریف گرفت.با سرعت به دروازه ای که در آن سوی زمین بود ،نزدیک شد.هواداران ،نفس هایشان را در سینه حبس کرده بودند.احتمالاً این آخرین موقعیت این دیدار بود.هم تیمی اش موقعیت بهتری نسبت به او داشت؛پس به او پاس داد و به گل دوم رسیدند.داورسوت بازی را به صدا درآورد.باورشان نمی شدآنها که تا همین چند دقیقه قبل،آن هم در لحظات پایانی عقب بودند،اکنون برنده این میدان هستند.من این روحیه جنگندگی آنها را تحسین کردم.








انشا درمورد نوجوانی96|انشا در مورد نوجوانی و شکفتن|انشا ادبی در مورد نوجوانی

هنگمی که انسان پای به عرصه هستی می گذارد دوره های مختلفی مانند کودکی، نوجوانی، جوانی و … را پشت سر می گذارد.
جوانى بهار زندگى است، بهارى ارزشمند اما زودگذر.
حال باید دید که چگونه از بهار جوانى کاملا بهره بریم و از این سرمایه عظیم پاسدارى و حراست نماییم؟
این جاست که باید با تلاشى پى‌گیر و مستمر، دنبال راه و روش صحیح و کاملا بى‌عیب و نقص بود؛ راهى که انبیا و پیشوایان معصوم (علیهم السلام) در پیش گرفتند و نتیجه روشن و مطلوب آن را براى ما بازگو نمودند.
حضرت علی قلب نوجوان را مانند زمین کاشته نشده ولى آماده بذر پاشى می‌داند که اگر آن چه را که باعث سعادت و کامیابى یک جوان است، بذر افشانى نکنیم، خواه ناخواه دیگران بذرافشانى خواهند کرد
در نظر پیامبر (صلى الله علیه وآله)، این دوران آن‌چنان مهم و ارزشمند است که به ابوذر غفارى دستور می‌دهد تا این فرصت طلایى را به عنوان غنیمت تلقى کرده و از آن کاملا بهره بردارى کند و می‌فرماید: «یا أباذر اغتنم شبابک قبل هرمک.
اى ابوذر از جوانى خود پیش از فرا رسیدن دوران پیرى کاملا استفاده کن»
پیرى دوران استفاده از ذخیره‌هاست نه ذخیره سازى. بدین جهت پیامبر از ابوذر می‌خواهد تا قدر جوانى خویش را شناخته و آینده را پیشاپیش بیمه کند.
بهره جوانى
عمرو بن حمق خزاعى، یکى از صحابه پیامبر و از یاران شجاع و مخلص ‍امیرمؤمنان (علیه السلام) بود که سرانجام توسط دژخیمان معاویه دستگیر شد و پس از شهادت، سر مقدسش را به عنوان هدیه نزد معاویه بردند.
او هنگام جوانى براى پیامبر (صلى الله علیه وآله) آب برد، پیامبر پس از آشامیدن، در حق او دعا کرد و چنین فرمود: «اللهم امتعه بشبابه ؛ خدایا او را از جوانى بهره‌مند ساز».
دقت در این ماجرا و دعاى پیامبر (صلى الله علیه وآله) بسیارى از مسائل را براى ما آشکار می‌سازد؛ زیرا آثار جوانى در نظر مبارک پیامبر، آن قدر مهم بوده که درباره عمرو چنین دعایى می‌کند.
تأثیر این دعاى مستجاب درباره عمرو فقط براى این نبوده که وى از نظر ظاهرى و شکل و قیافه جوان بماند؛ چرا که این اثر در برابر دیگر آثار مثبت جوانى بسیار ناچیز است، گفتنى است که عمرو در اثر دعاى خیر پیامبر (صلى الله علیه وآله) تا هشتاد سالگى از روحیه‌اى جوان برخوردار بود.
پیامبر دعا کرد تا فکر و اندیشه عمرو مانند یک جوان، و سلامت جسمى او، سلامت یک جوان، و حال عبادت او، همانند حال عبادت یک جوان بانشاط و سالم همچنان باقى بماند در نتیجه، او با این که هشتاد سال از عمر با برکت خود را پشت سر گذرانده بود اما همچنان قوى و نیرومند، در کنار امیرمؤمنان (علیه السلام) در صحنه‌هاى نبرد می‌غرید و می‌خروشید؛ گویى فراموش کرده بود که هشتاد سال از عمر شریفش می‌گذرد.








انشا در مورد پدر و مادر|متن در مورد احترام به پدر و مادر96|چگونه به پدر ومادر احترام بگذاری


احترام گذاشتن به پدر و مادر فقط به این نیست که پاهامون را جلوی آنها دراز نکنیم، جلوتر از آنها حرکت نکنیم، جلو پاهایشان بلند بشویم، در اتاق و ماشین را براشون باز کنیم و ... همه‌ی اینها کارهای خوبی‌اند ولی اگر طوری باشیم که هر کس ما را دید با لحنی آمیخته به ستایش و احترام بگوید: "این فرزند فلانی است" یا این‌که: "این هرچه دارد از پدر و مادرش دارد". به نظرم این بهترین تعریفی است که مردم می‌توانند از پدر و مادرهامون بکنند و بهترین احترامی است که ما تقدیم آنها کرده‌ایم.
کارهایی که ما در ارتباط با پدر و مادرهامون انجام می‌دهیم، ریشه در تربیت ما دارد. ریشه در صفاتی دارد که ما بر اساس آنها بار آمده‌ایم و شکل گرفته‌ایم. حتی اگر محل زندگی و شهر و همسایه‌هامون را عوض کنیم نمی‌توانیم و نباید صفات مثبتی که پایه‌های تربیت خانوادگی ما است از دست بدهیم.
آنهایی که با یک تغییر آب و هوایی همه‌چیز را از دست می‌دهند حتی پدرشون را نه تنها با نام کوچک بلکه به صورت نصف و نیمه صدا می‌زنند و این را حمل بر صمیمیت می‌کنند با این کارشون نشان می‌دهند که در رنگ‌پذیری و هم‌رنگ جماعت شدن و حتی از جماعت هم جلو افتادن، رکوردشکن هستند.
اگر در احترام گذاشتن ما به پدر و مادرهامون، زمان و مکان یا شرایط اقلیمی و آب و هوایی یا نوع لباسی که می‌پوشیم یا مبلی که روش می‌نشینیم و یا خوراکی‌ای که می‌خوریم و یا دوست و رفیقی که انتخاب کرده‌ایم و یا زبانی که یاد گرفته‌ایم یا داریم یاد می‌گیریم، یا گوشی موبایلی که به دستمان گرفته‌ایم و یا .... تأثیر داشته باشند باید مطمئن باشیم که هنوز در الفبای این درس در جا می‌زنیم.






انشا در مورد کشور ایران96|انشا درمورد ایران کلاس هفتم|تحقیق درباره کشور ایران

ر قاره آسیا فقط و فقط یک کشور است که انگشت به نشان تمام کشورهای بیگانه است و هرکس نام این کشور را می شنود؛ بی اختیار در باره ی آن به فکر فرو می رود. فکر می کنید این کشور کجاست؟! آری درست حدس زده اید! آن کشور با عظمت ایران است. سرزمین گل های لاله و سرزمین پهلوانان دلیر، وطن همان قهرمانان بزرگوار و پرافتخار است. آن سرزمین، کشور من، کشور تو و کشور تمام ملتی است که از جان خود  برای سربلندی و آبادانی این وطن و مردم آن می کوشند.

 

ایران بناها و یادگاری هایی را اززمانهای کهن به جای گذاشته  که از نظر خلق جهان بی نظیر و پدیده یا معجزه ای باور نکردنی و زیبا می باشد. به طور مثال در همین شهر خودمان بناهایی مانند نارین قلعه، مسجد جامع، امامزاده سیدعلی (ع) و… و در شهر های دیگر هم که ینگریم بناهایی همچون تخت جمشید، پل قزوین، سی و سه پل،غار علیصدر، عالی قاپو و… چشم جهانیان را به خود خیره کرده است.

 

ایران در مشرق زمین این کره ی خاکیست و دارای ثروت های عظیم بسیار و منابع سرشاری مانند نفت و گاز است.  اگر به تاریخ ایران نیز توجه کنید؛ ایرانیان همیشه عاشقانه و صادقانه کوشیدندکه در آن زمان ایران مانند نگینی در روی کره ی زمین بدرخشد.

 

کشور بزرگ ما دارای پرچمی سه رنگ است که نشانه ی استقلال و آزادی مردم ماست و همیشه همراه با سرودی شور انگیز به اهتزاز در میآید.

 

مهم ترین عامل سربلندی وطنم، شیعه بودن و وجود اسلام ناب محمدی در کشور من است. در کشور ما همه مردم پیرو پیشوای دینی خود حضرت آیت الله خامنه ای هستند و به علت راهنمایی های رهبر خوب و شایسته، ملت ایران از نفوذ و دخالت بیگانگان منفور است و خواهد ماند.

 

اینها همه از لطف خداوند بزرگ و متعال است که همیشه کشور ما آباد و سربلند و تا ابد در برابر کشورهایی مانند اسرائیل و آمریکا پیروز و موفق خواهد بود.

 

ما وظیفه داریم برای قدر دانی از این نعمات بزرگ تا آخرین قطره خون بکوشیم و سوگند یاد می کنیم در این راه لحظه ای از پای ننشینیم تا همیشه این کشور با عظمت بماند.

 

در این جاست که با خود فریاد می زنم:
 چو ایران نباشد تن مباد          بدین بوم و بر زنده یک تن مباد

 

انشای دوم: ایران وطن من

به نام خدا من یک ایرانی هستم. یک ایرانی که به ایرانی بودنش افتخار می کند. ایران قدیمی ترین کشور دنیاست. ایران؛ کشوری با آب و هوای چهار فصل است که محصولات انحصاری مانند زعفران و پسته دارد. کشوری که سرشار از منابع طبیعی می باشد؛ از منابع آهن و آلومینیوم گرفته تا ذخایر نفت و گاز. ایران؛ سرزمینی با آدابی اصیل و رسومی تاریخی، بر پایه مهرورزی و محبت است. مثلاً جشن نوروزمان را جمشید بنا نهاد تا ما با شادی کردن و بازدید از خانه های هم دیگر، دل هایمان را به هم نزدیک تر کنیم، نه مانند هالووین که بر پایه ترس و وحشت بنیان گذاشته شده است. ایران؛ سرزمینی است که دنیا آن را به شاعران شیرین سخنی چون حافظ و سعدی و فردوسی و عطار و خیامش می شناسد. شاهنامه تنها یکی از حماسی ترین و شکوهمند ترین آثار پارسی است. شاهنامه به عزت و شکوه و قدرت رستم و اسفندیار و آرش اشاره می کند که مایه سربلندی ما می شود. داستان های ما بر پایه ی علم و اندیشه و هیجان و جوانمردی و ایمان است، نه مانند داستان های هری پاتر و آر ال استاین، بر پایه ی تخیل و ترس و وحشت. زمانی که اروپا در دوره عصر تاریکی به سر می برد و اروپاییان با حسرت به ایرانیان نگاه می کردند، ایران در قله اقتدار علم دنیا بود و آثار دانشمندانی چون: ابوعلی سینا و رازی و ابوریحان به زبان های زنده ی دنیا ترجمه می شد. ایران؛ سرزمین دلیرمردانی چون پوریای ولی، تختی و رییسعلی دلواری است. ایران؛ سرزمین مردان غیوری است که بر پایه ی “حب الوطن من الایمان” با دستان خالی و دلی سرشار از ایمان در برابر تمام دنیای کفر ایستادند؛ از چمران و بابایی و صیاد شیرازی و باقری تا شهدای انرژی هسته ای: شهریاری و احمدی روشن. ایران؛ همان سرزمینی است که باعث ترس و واهمه ی ابرقدرت های جهان شده است. ایران؛ کشوری که مانند دُر در جهان می درخشد. کشوری که با موشک های شهاب و صاعقه و آذرخش، گنبد آهنین اسراییل را به مسخره گرفته است و کابوس کرکس ها شده است. ایران؛ کشوری که اسرائیل و آمریکا با آن هیبت پوشالی، از آن می ترسند. هر روز تحریم می کنند، اما ما با تلاش دانشمندان جوانمان توانستیم به فن آوری های جدید دست یابیم. رتبه ی اول علمی منطقه را کسب کردیم. ماهواره ی امید و تدبیر و سفیر را به آسمان فرستادیم و با بومی کردن انرژی هسته ای، دنیا را به زانو درآوردیم. من ایرانی ای هستم که پوستم، گوشتم و نفسم با سرزمینم آغشته شده است. من همیشه با جان خویش از کشورم حمایت می کنم. من با تلاش خود، سرزمینم را خواهم ساخت. ایرانی که همیشه سربلند و آزاد باشد.







انشا در مورد سرگذشت یک رود96| 5 انشا در مورد سرگذشت یک رود بارش فکری اگر نویسی

درباره سرگذشت یک رود انشا بنویسید ،ودر آن از زبان رود ،مسئله . … ۵ روز پیش – انشا ء درباره ی سرگذشت یک رود و از زبان رودمسعله آلودگی رود و راه .در کشور ما از راه بند پایان منتقل میشود در فارسی به ان کرم ... نوشتاری یک موضوع را انتخاب کنید و در مورد ان در دفتر انشا انشا بنویسیدو یک ... دقت در اجزا و کلیت . - درباره سرگذشت یک رود انشا بنویسید ،ودر آن از زبان رود ،مسئله . ... درباره ی سرگذشت یک رود انشا بنویسید و در آن از زبان رود مسئله ی آلودگی آب و راه ...از صفحه ی بیست مهارت های نوشتاری یک موضوع را انتخاب کنید و در مورد ان در دفتر انشا انشا بنویسیدو یک کلمه در ذهن خود انتخاب ... - انشا درمورد سر گذشت یک رود الوده ...=انشا+سرگذشت+یک+رود+و+آلودگی+آب. انشا سرگذشت یک رود و آلودگی آب ... انشا در مورد فصل پاییز / انشا درباره پاییز فصل پاییز را ...